مکاس. مماکسه. تشویش کردن در بیع. سخن بیجا و زیاد گفتن در خریدو فروش. (ناظم الاطباء). اصرار مشتری در کم کردن بهای جنس. تقاضای خریدار کم کردن بهای متاعی را از فروشنده به اصرار. پرگوئی فروشنده با خریدار درباره قیمت جنس. تخفیف خواستن مشتری از بایع و زیاده خواهی بایع از مشتری. چانه زدن در معامله. پرگوئی در امر خریدو فروش، زنخ زدن. پر گفتن. سخن گفتن نه بقصد نتیجه ای. ورّاجی کردن. ور زدن. شروور گفتن
مُکاس. مُماکَسَه. تشویش کردن در بیع. سخن بیجا و زیاد گفتن در خریدو فروش. (ناظم الاطباء). اصرار مشتری در کم کردن بهای جنس. تقاضای خریدار کم کردن بهای متاعی را از فروشنده به اصرار. پرگوئی فروشنده با خریدار درباره قیمت جنس. تخفیف خواستن مشتری از بایع و زیاده خواهی بایع از مشتری. چانه زدن در معامله. پرگوئی در امر خریدو فروش، زنخ زدن. پر گفتن. سخن گفتن نه بقصد نتیجه ای. ورّاجی کردن. ور زدن. شروور گفتن
بلیغ. زبان آور. سخنور. مسلط بر سخنگوئی: خردمند و دانا و چیره سخن جوانه به سال و به دانش کهن. فردوسی. ولیکن تو ای پور چیره سخن زبان بر نیا برگشاده مکن. فردوسی. وزآن پس فرستاد مردی کهن بنزدیک بهرام چیره سخن. فردوسی. بدو گفت کای مرد چیره سخن به گفتار مشتاب و تندی مکن. فردوسی
بلیغ. زبان آور. سخنور. مسلط بر سخنگوئی: خردمند و دانا و چیره سخن جوانه به سال و به دانش کهن. فردوسی. ولیکن تو ای پور چیره سخن زبان بر نیا برگشاده مکن. فردوسی. وزآن پس فرستاد مردی کهن بنزدیک بهرام چیره سخن. فردوسی. بدو گفت کای مرد چیره سخن به گفتار مشتاب و تندی مکن. فردوسی
دهی است از دهستان زاوۀ بخش حومه شهرستان تربت حیدریه که در 72 هزارگزی شمال خاوری تربت حیدریه واقع شده. دامنه و معتدل است و 187 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و بنشن، شغل اهالی زراعت، گله داری، قالیچه و کرباس بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان زاوۀ بخش حومه شهرستان تربت حیدریه که در 72 هزارگزی شمال خاوری تربت حیدریه واقع شده. دامنه و معتدل است و 187 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و بنشن، شغل اهالی زراعت، گله داری، قالیچه و کرباس بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)